محل تبلیغات شما

خانوادم در جريان نبودن ك من از دكتر جراح فك وقت ويزيت گرفتم اونا فكر ميكردن ك من فقط براي ارتودنسي اقدام كردم براي همين راجب اين موضوع هيچ نگرانيي نداشتن تنهايي رفتم سمت مطب ساختمون مورد نظرو پيدا كردم ي ساختمون چند طبقه ك نميدونستم مطب دكتر تو كدوم طبقست رفتم سمت آسانسور با ي خانومي مواجه شدم ك به نظرم بينيشون رو تازه عمل كرده بودن حدس زدم ك دكتر نيما اين عملو براشون انجام دادن سلام دادم و بعد ازشون پرسيدم ك مطب دكتر كدوم طبقست ايشون سريع جواب دادن ك عه منم ميرم مطب دكتر طبقه پنجم ! تشكر كردم و باهم سوار آسانسور شديم و رفتيم طبقه ي پنج بعد وارد مطب شدم جاي شيك و تر و تميزي بود وقتي وارد شدم با چيز عجيبي رو به رو شدم دو ستا دختر با لباس آستين كوتاه و موهاي تقريبا باز ك همشون هم اونجا منشي بودن يكم برام عجيب بود ولي خب زياد اهميت ندادم ولي همون لحظه متوجه شدم ك با توجه به شرايط موجود اين دكتر بي شك هزينه ي هنگفتي رو براي عمل هاش دريافت ميكنه با منشي صحبت كردم و گفت بايد منتظر بمونم تا خودشون بگن كي برم داخل نشستم روي مبل استرس زيادي داشتم ك واقعا بي سابقه بود اين باعث ميشد تنم از شدت گرما بسوزه دلم آشوب بود فكراي عجيبي به سرم ميزد ولي به خدا توكل ميكردم تا آروم بگيرم بعد از حدودا نيم ساعت اسم منو صدا زد و من رفتم سمت اتاق دكتر درو زدم و وارد اتاق شدم بر خلاف تصوراتم با ي انسان با وجدان و مهربون و شريف مواجه شدم در مورد مشكلم صحبت كردم و ايشون بدون هيچ مكثي گفتن ك بايد حتما جراحي فك انجام بدم و قبلش هم به مدت 5 ماه ارتودنسي بكنم  راجب هزينه عمل سوال كردم و ي مبلغ خيلي زيادي رو در جواب شنيدم اشك تو چشام جمع شد و دنيا رو سرم خراب شايد همين باعث شد ك تمام حرفايي ك اين همه مدت رو قلبم سنگيني ميكرد رو به زبون بيارم در كمال ناباوري از اقدام به خودكشيا از پشت كنكور موندنا از همه ي دردا از همه چيز حرف زدم و اشك رو صورتم جاري شد دكتر هم صبورانه به همه حرفام گوش كرد و ي جورايي منو به صحبت بيشتر دعوت ميكرد و مدام سوال ميپرسيد و دلداري ميداد آخر صحبتا بهم گفت ك عملت ميكنم بعدش تا عمر داري به اين روزات بخند نميدونستم اون لحظه چيكار كنم بدون هيچ مي قرار عمل رو گذاشتم و بعد از جام پاشدم تا سريع بزنم بيرون و ي دل سير گريه كنم همين ك بلند شدم دكتر با خنده گفت بشين سرجات هنوز كار داريم منم از اين كارم خندم گرفت و برگشتم سرجام دوباره شروع كرديم به صحبت كردن و ايشون ي نامه نوشتن ك با دكتر ارتودنتيست هماهنگ شم براي ارتو بالاخره از دكتر تشكر كردم و با ي دل آشوب رفتم سمت در تا اين ك اينو شنيدم : مواظب خودت باش عزيزم بدون اين ك برگردم و چيزي بگم درو بستم و از مطب زدم بيرون اشك امونم نميداد جلومو ببينم و فقط راه ميرفتم تا آروم بگيرم حالم خيلي خراب بود حالا من موندم و ي درد ك براي درمونش مبلغي نزديك 50 تومن لازم بود اگرم درمون نميشد من ميموندم و عذاب و رنج بعد خودكشي و شرمندگي از اون لحظه اي ك خدا ازم ميپرسه اي بنده ي من چرا از لطف و رحمت من نا اميد شدي چرا منو فراموش كردي و دست به كاري زدي ك سر تا سرش گناه و عذاب و آتش جهنمه و من هيچ جوابي نداشتم در قبالش . 

تجربيات قبل عمل - 6

تجربيات قبل عمل - 5

تجربيات قبل عمل - 4

ك ,ي ,دكتر ,رو ,شدم ,كردم ,كردم و ,رفتم سمت ,و ي ,با ي ,مطب دكتر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دریچه سلامت کربلایی مسعود معصومی کسب درامد اینترنتی